English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (2981 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
colloquialism U جمله مرسوم درگفتگو
colloquialisms U جمله مرسوم درگفتگو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topic sentence U جمله سرسطر جمله عنوان
standard U مرسوم
consuetudinary U مرسوم
habitude U مرسوم
standards U مرسوم
quite the thing U مرسوم
customary U مرسوم
alamode U مرسوم
in fashion U مرسوم
voguish U مرسوم
vogueish U مرسوم
orthodox U مطابق مرسوم
vogue U عادت مرسوم
usual U عادی مرسوم
introduce U مرسوم کردن
introduced U مرسوم کردن
prevalent U فائق مرسوم
introducing U مرسوم کردن
introduces U مرسوم کردن
to be in f. U مرسوم بودن
outmode U از مد افتادن غیر مرسوم
conventional U مرسوم مطابق ایین وقاعده
Dravidian architecture U [معماری مرسوم در قسمت شبه قاره هند]
april fool U شوخی هاو دروغهای مرسوم در این روز
concerted action U عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
High Church U فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
comprising <prep.> U از جمله
sentence U جمله
among the rest U از ان جمله
mongst U از جمله
inclusive of <prep.> U از جمله
amongst U از جمله
including <prep.> U از جمله
term U جمله
terming U جمله
termed U جمله
sentencing U جمله
sentences U جمله
sentence U جمله
outright U جمله
outrightly U جمله
executable statement U جمله اجرایی
error term U جمله خطا
assignment statement U جمله جایگزینی
totals U جمله سرجمع
definiens U جمله تعریفی
declaration statement U جمله تعریفی
term U جمله عبارت
double talk U جمله دو پهلو
parenthesis U جمله معترضه
control statement U جمله کنترلی
final term U جمله نهایی
totalling U جمله سرجمع
totalled U جمله سرجمع
residual term U جمله پسماند
residual term U جمله باقیمانده
period U جمله کامل
one word sentence U جمله تک واژهای
sentence fragment U جمله جزء
statement label U برچسب جمله
stochastic term U جمله تصادفی
periods U جمله کامل
total U جمله سرجمع
totaled U جمله سرجمع
wordage U جمله بندی
sentence adverb قید جمله ای
totaling U جمله سرجمع
compound statement U جمله مرکب
an involed sentence U جمله پیچدار
provisos U جمله شرطی
proviso U جمله شرطی
terming U جمله طیفی
middling U جمله مشترک
clause U جزئی از جمله
clauses U جزئی از جمله
mathematical term U جمله [ریاضی]
term U جمله [ریاضی]
terming U جمله عبارت
term U جمله طیفی
termed U جمله عبارت
choice of words U جمله بندی
word choice U جمله بندی
wording U جمله بندی
diction U جمله بندی
loose sentence U جمله بیربط
termed U جمله طیفی
verbiage [American English] U جمله بندی
bourgeois <adj.> U از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
impresa U نشانه جمله شعاری
job control statement U جمله کنترل برنامه
job control statement U جمله کنترل کار
full point U نقطه پایان جمله
punch line U جمله اساسی واصلی
period U نقطه پایان جمله
punch-lines U جمله اساسی واصلی
parse U جمله راتجزیه کردن
parses U جمله راتجزیه کردن
term symbol U نشانه جمله طیفی
parsed U جمله راتجزیه کردن
punch-line U جمله اساسی واصلی
sentence completion test U ازمون تکمیل جمله
periods U نقطه پایان جمله
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
monomial U دارای فقط یک جمله
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
chess board rug U قالی با طرح خانه شطرنجی که بیشتر در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی مرسوم بوده و از نقوش ماهی و گل در ذوزنقه ها استفاده شده است
saw U لغت یا جمله ضرب المثل
predicatively U بطور غیرمستقیم در خبر جمله
sawing U لغت یا جمله ضرب المثل
saws U لغت یا جمله ضرب المثل
restrictive U جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
sawed U لغت یا جمله ضرب المثل
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
the difference between the consecutive terms U اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
armless <adj.> U بی بازو [در آخر جمله می آید]
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
thumbnails U نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnail U نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
Lancet style U [سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
parses U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
The sentence doesnt convey the meaning. U این جمله معنی رانمی رساند
vinculum U خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
parse U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parsed U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
cat-and-dog <adj.> <idiom> U پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
approachable [accessible to most people] U هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
approachable [accessible to most people] U همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
half long U حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
geometric mean U فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
approachable [accessible to most people] U کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
wager of battle U نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
do U این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
prepositional phrase U بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
dowry rug U قالیچه جهیزیه [این نوع قالیچه بصورت سنت، توسط عروس جهت خانه جدید خود بافته می شود و بیشتر بین عشایر و روستاییان مرسوم است.]
standardizes U مرسوم کردن متعارف کردن
standardizing U مرسوم کردن متعارف کردن
standardises U مرسوم کردن متعارف کردن
standardize U مرسوم کردن متعارف کردن
standardised U مرسوم کردن متعارف کردن
standardising U مرسوم کردن متعارف کردن
one for one U مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
sizing U آهارزنی [گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
kanat U نوعی گلیم ترکی [روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
gold washing U شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
recursive equations U معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
delivered duty paid U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
wording U جمله بندی کلمه بندی
rose motif U نگاره گل رز [در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history Forum search
2New Format
1postside
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com